یورغه، یرقه، راهوار بودن، یورغه رفتن سایر معانی: (اسب و غیره) یورغه رفتن، (آهسته) قدم زدن، (آرام آرام) راه رفتن، خوش خوشک راه رفتن، گام آهسته، قدم زنی، خرامیدن، سلانه سلانه رفتن، راهواری، یو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جن، مایه ترس ووحشت، لو لو سایر معانی: لولو، مایه ترس ووحشت
نشاط، جاز، موسیقی جاز، جاز نواختن سایر معانی: جاز مانند، جازی، تسریع کردن، تند کردن، (معمولا با: up) جاز مانند کردن، (مثل جاز) تند و شادی انگیز کردن، سرزنده کردن، آذین کردن، شور و نشاط بخشید ...