شاگرد شبانه روزی که نزد خانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهمان، انگل، مهمان کردن، مسکن گزیدن سایر معانی: وابسته به مهمان، ایرمان، مشتری (هتل و رستوران و غیره)، مسافر، (نمایش و غیره) هنرپیشه ی میهمان، هنرپیشه ای که استثنائا و بنا به دعوت در برنامه ...