[نفت] بادبزن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[معدن] هواراه ورودی (معادن زیرزمینی)
ورم کرده، دمیده شده سایر معانی: وزان، اسم مفعول: blow، نفخ کرده، پف کرده، باد کرده، آماسیده، به نفس نفس افتاده، وامانده، پر از مگس، مگس زده، اسم مفعول فعل blow3، شکوفا، پرغنچه، پرگل، شکفته ( ...
روغن کرچک دَمپرورد [شیمی] محصولی بسیار گرانرو به رنگ قهوهای مایل به قرمز که از دمش هوا در روغن کرچک خام حاصل میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] نشانگر فیوز پریده ( سوخته ) لامپ یانور هشدار دهنده که دو سر فیوز بسته و در صورت سوختن فیوز روشن می شود .
تَلماسۀ بادکَندی [زمینشناسی] ← تَلماسۀ سهموی
[زمین شناسی] تلماسه بادوزیده
[برق و الکترونیک] آهنربای فرونشان آهنربای دائمی با لاکتریکی که قوس ایجاد شده در موقع باز شدن کلید با مدار شکن با جریان بالا را منحرف و خاموش می کند .
[نفت] مجموع شیر فوران گیر
[نفت] جلوگیری از فوران
[نفت] بدل نمای فوران
پنچری (تایر و غیره)، پکیدن، ترکیدن، سوختن فیوز برق، (لوله ای که توسط آن هوا یا گاز را با فشار داخل آتشخان می کنند تا گرمای آن را بیشتر و متمرکزتر کند) لوله ی دمنده، (شیشه سازی - لوله ای که ب ...