سیاهی، سیاه رنگی سایر معانی: سیاهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیرگی، تاری سایر معانی: تاریکی، ظلمت، نابینایی، کوری، بی بصیرتی، پنهانی [کامپیوتر] تیره گی [نساجی] تیرگی ( عکس روشنی )
عزا، ماتم، سوگواری، عزاداری، سوگ سایر معانی: جامه ی عزا، لباس سیاه، دوران عزاداری، وابسته به سوگواری