باج سبیل خور، اخاذ سایر معانی: اخاذ، باج سبیل خور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رشوه، پاره، بدکند، رشوه دادن، تطمیع کردن سایر معانی: رشوت، بلکفد، بلکفت، پاره دادن، بلکفد دادن، حق السکوت، هر چیزی که شخص را وادار به کاری خلاف قانون یا وجدان کند [حقوق] رشوه (دادن) ...
کلاهبرداری، گوشبری، شیادی، رجوع شود به:confidence game، شیادی رجوع شود به:confidence game کلاهبرداری کردن، شیادی کردن