خلیج کوچک، پیچ و خم، حلقه طناب، پیچ رودخانه سایر معانی: با طناب محکم کردن، (در اصل) فرو رفتگی یا خمیدگی یا انحنا (به ویژه در اندام)، بخش شل یا انحنادار (در طناب و کابل و غیره)، گره، خمش، (قو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آدم، خلیج کوچک، خور، یارو، پناهگاه ساحلی دامنه کوه، شخص سایر معانی: شاخابه، شیل، گوشه یا فرو رفتگی یا حفره (مثلا بین چند صخره)، دره ی کوچک، گذرگاه، تنگ، (در جنگل) زمین بی درخت، (معماری - گچ ...
گره دوحلقهساز [حملونقل دریایی] گرهی متشکل از دو حلقه برای بالا بردن ایمنی در نگه داشتن یا کشیدن یا نجات دادن فرد که در آن یکی از حلقهها به دور کمر و در زیر بازوان محک ...
واژههای مصوب فرهنگستان
شاخابه، خلیج کوچک، خور، راه دخول سایر معانی: مدخل، درآیندگاه، درون رو، دهانه، (پیشرفتگی کوچک و باریک آب دریا یا رود و غیره در خشکی) خلیج کوچک، آبشاخه، شیل، خلیجک، (نهر یا رود کوچکی که به دری ...
تورفتگی خلیجگونه در لبۀ تختهیخ (ice floe) یا رَفیخ بزرگ [علوم جَوّ]