توافق، استحکام، ثبات، درجه غلظت، پیگیری سایر معانی: (استدلال و غیره) انسجام، رابطه ی منطقی، توافق و تناسب (اجزا با یکدیگر)، هندام، همخوانی، هماهنگی، سازگاری، همسازی، ثبات رای، انطباق، همجوری ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رجوع شود به: flexible، نرم، رام شو، قابل تغییر، قابل تطبیق
سر سخت، نپذیرنده، تسلیم نشو سایر معانی: زیربار نرو، تمکین نکننده، ناپذیرا، سرپیچی کننده (به ویژه از قانون)، نا هموار
چابک، چالاک، نرم، تاشو، قابل انحناء، بنرمی سایر معانی: lissome نرم