راه حل، حذف شده، افشاء شده، بیرونی، خارج، خارجی، اشکار، قطع کردن، رفتن، اخراج کردن، فاش شدن، خاموش کردن، بر کنار کردن، اخراج شدن، دور از، بیرون، بیرون از سایر معانی: در فاصله از، خارج از، به ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از مد افتاده، منسوخ، غیرمتداول، قدیمی
دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده، کهنه مسلک، گذشته