عقب، عقب، پشت سر، عقب تراز، بعد از، دیرتراز، کپل، پشت سر سایر معانی: در پشت، در عقب، به سوی عقب، واپس، عقب تر، ورا، آن سوی، ماورا، پشتی، حامی، پشتیبان، (قدیمی) ذخیره، برای بعد، باقی کار، باق ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(عامیانه) در زندان، پشت میله های زندان
یواشکی، بدون اطلاع شخص ذی نفع، نامردانه
[فوتبال] پشت دفاع
پشت در
در پس پرده، در خفا، دور از انظار، پنهانی، در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
قدیمی مسلک، عقب افتاده، امل، از حال بی خبر، کهنه، بی خبراز
دیر، عقب
سمعک پشتگوشی [شنواییشناسی] سمعکی که در پشت و بالای لالۀ گوش قرار میگیرد و معمولا با قالب به مجرای گوش جفت میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ناشی بودن
1- به عقب یا پشت (چیزی) رفتن 2- پشتیبانی کردن، حمایت کردن 3- (در پرداخت قسط یا قرض) عقب افتادن، نکول کردن
به پشت حریف رفتن( کشتى) ورزش : رد شدن یک موج سوار از نفر دیگر