رجوع شود به: casuarina
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفت، فربه، چاق سایر معانی: گوشتالو، بزرگ، سنگین و عضلانی، ستبر
کندوی عسل، کندو، جای شلوغ و پرفعالیت، دسته شدن، جمع شدن سایر معانی: لانه ی زنبور عسل (که معمولا به صورت جعبه درست می شود)، انگبین گاه، دسته شدن مثل زنبور درکندو، جای شلوه و پرفعالیت ...
پرورش دهندهء زنبور عسل سایر معانی: متصدی نگهداری از زنبور عسل، زنبوردار، زنبور پرور
[زمین شناسی] یکی از اقسام سیلیس بوده که اغلب تشکیل کالسدوئن را می دهد وبه صورت توده های گرهک(کنگرسیون) دیده می شود ودر بسیاری موارد بجای آهک در صدف ها دیده می شود
اقصر طرق سایر معانی: خط راست، راستا، اقصرفاصله، خط مستقیم، خطراست، خطمستقیم [ریاضیات] اقصر فاصله، خط راست
[سینما] سینک بیپس -علامت سینک
شکم گنده (در اثر اعتیاد به خوردن آبجو زیاد)
پول ابجو، پول چایی
ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
مکس بیربام (طنز نویس و سخن سنج انگلیسی)
محل ابجوفروشی