لکه، تیرگی، منظره مه الود، لک کردن، محو کردن، تیره کردن سایر معانی: (در اثر تاریکی یا زدودن و غیره) نامشخص شدن، کدر کردن یا شدن، مات کردن یا شدن، (تقریبا ولی نه کاملا) محو کردن یا شدن، نامشخ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیره رنگ، چرک، چرک تاب، دودی رنگ سایر معانی: رنگ و رو رفته، کثیف نما، گرفته، دلگیر، مسکینانه، محقر و کثیف [نساجی] تیره رنگ - دودی رنگ - چرک