قدردانی کردن، درک کردن، تقدیر کردن، احساس کردن، بربهای چیزی افزودن، قدر چیزی را دانستن سایر معانی: سپاسگزار بودن، ارزش قایل شدن، امتنان داشتن، ارزش چیزی را دانستن و از آن لذت بردن، (با نظر م ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باید، بایست، بایستی سایر معانی: (اول شخص مفرد و جمع) آینده را می رساند (از will ضعیف تر است)، خواهم -، خواهیم -، (دوم شخص و سوم شخص ـ در سخن یا نگارش غیر خودمانی) باید، مجبور است، مجبوری، ال ...
سپاسگزاری، تشکر، تقدیر، سپاس، اظهار تشکر، تشکر کردن، تقدیر کردن، سپاسگزاری کردن سایر معانی: سپاس کردن (رجوع شود به: thanks)، مسئول دانستن، مقصر شناختن