appreciate
/əˈpriːʃiˌet/

معنی

قدردانی کردن، درک کردن، تقدیر کردن، احساس کردن، بربهای چیزی افزودن، قدر چیزی را دانستن
سایر معانی: سپاسگزار بودن، ارزش قایل شدن، امتنان داشتن، ارزش چیزی را دانستن و از آن لذت بردن، (با نظر مساعد) ارزیابی کردن، (در مورد قیمت و ارزش) بالا رفتن یا بردن، ترقی کردن (در مقابل: depreciate)، قدردانی کردن از
[حقوق] تعیین کردن ارزش، تقویم کردن، ارزیابی کردن، درک کردن، افزایش یافتن (یا دادن) ارزش، قدردانی کردن

دیکشنری

قدردانی
فعل
understand, comprehend, realize, perceive, appreciate, fathomدرک کردن
appreciate, foreordain, thankتقدیر کردن
acknowledge, value, appreciateقدردانی کردن
feel, sense, appreciate, sensateاحساس کردن
appreciateبربهای چیزی افزودن
appreciateقدر چیزی را دانستن

ترجمه آنلاین

قدردانی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.