طبقه ی بارون ها، اشراف، امتیازات و رسوم اشرافیت، مجموع بارونها و نجبا، مقام بارونی، املاک بارون
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بانوی بارون، همسر بارون سایر معانی: بیوه ی بارون
[نساجی] نوعی پارچه با تار ریون فیلامنت و پود پنبه و بافت ساتین پودی
طبقه یا گروه بارونت ها، مقام و منصب بارونی
ملک یا قلمرو بارون، شان بارون سایر معانی: قلمرو بارون
همایون، عالی نسب سایر معانی: شکوه مند، مجلل، عالی، پرعظمت، بزرگ جاه، (از نظر سن یا مقام و غیره) قابل احترام، محترم، معزز، ارجمند، ماه هشتم تقویم مسیحی، ماه اوت، آگوست (مخفف آن: a و ag و aug) ...
سوداگر، کاسب، بازرگان (بیشتر به جای businessman و businesswoman به کار می رود)
خانم، بانو، مادام، زوجه، رئیسه خانه سایر معانی: (در مخاطب قرار دادن و ادای احترام) بانو، خاتون، زن بلندجاه، خانم اشرافی، علیامخدره، (انگلیس) عنوان بارونس و کنتس و غیره (پیش از نام اول می آید ...