(عامیانه) پیش جوابی، گستاخی، حاضرجوابی، پیش جوابی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلافی، جواب متقابل، جواب متقابل دادن سایر معانی: (مهجور) پس افکندن، بازافکندن، منعکس کردن، (با خشم یا طعنه وغیره و بدون معطلی و زیرکانه) پاسخ دادن، جواب (دندان شکن) دادن، پس گفتن، پیش جوابی ...