retort
معنی
تلافی، جواب متقابل، جواب متقابل دادن
سایر معانی: (مهجور) پس افکندن، بازافکندن، منعکس کردن، (با خشم یا طعنه وغیره و بدون معطلی و زیرکانه) پاسخ دادن، جواب (دندان شکن) دادن، پس گفتن، پیش جوابی کردن، (با خشم یا مزاح - زیرکانه و فوری) پاسخ، تشر، تلافی کردن، عمل به مثل کردن، شیان کردن، قرعی، برگرداندن، پس دادن
[عمران و معماری] انبیق - دستگاه تقطیر
سایر معانی: (مهجور) پس افکندن، بازافکندن، منعکس کردن، (با خشم یا طعنه وغیره و بدون معطلی و زیرکانه) پاسخ دادن، جواب (دندان شکن) دادن، پس گفتن، پیش جوابی کردن، (با خشم یا مزاح - زیرکانه و فوری) پاسخ، تشر، تلافی کردن، عمل به مثل کردن، شیان کردن، قرعی، برگرداندن، پس دادن
[عمران و معماری] انبیق - دستگاه تقطیر
دیکشنری
عقب نشینی
اسم
retortجواب متقابل
retaliation, revenge, reprisal, retort, retribution, compensationتلافی
فعل
retort, rebutجواب متقابل دادن
ترجمه آنلاین
پاسخ دادن
مترادف
antiphon ، back answer ، back talk ، comeback ، cooler ، counter ، crack ، gag ، jape ، jest ، joke ، lip ، parting shot ، quip ، rejoinder ، repartee ، reply ، reprisal ، respond ، response ، retaliation ، return ، revenge ، riposte ، sally ، snappy comeback ، topper ، wisecrack ، witticism