عیاش، عیاش، میگسار و بادهپرست سایر معانی: پرستنده ی باکوس (خدای عشرت و میگساری در اساطیر یونان)، مست، عشرت طلب، باده گسار، (جمع) رجوع شود به: bacchanalia، آواز یا رقص به افتخار باکوس، مجلس ع ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساقی نامه، سرودمستانه
عیاشی سایر معانی: میگساری، عیاشی و بزن و بکوب (رجوع شود به: carouse)
موج، عیاشی، میگساری عیاشی سایر معانی: افراط، زیاده روی، بی بندوباری، (یونان و روم باستان - معمولا جمع) عیاشی و میگساری به افتخار یکی از خدایان (به ویژه dionysus)، عیاشی و میگساری چندنفره (هم ...
کیف، عیاشی کردن، لذت بردن، شادی کردن سایر معانی: (با سروصدا) شادمانی کردن، جشن گرفتن، خوشی کردن، (با: in) محظوظ شدن یا بودن، کیف کردن، (بسیار) خوش آمدن، رجوع شود به: revelry
هرزگی، عیاشی سایر معانی: (روم باستان - جشنواره ای که در حدود 17 دسامبر با افراط در عیش و نوش برگزار می شد) ساتورنالیا، روم قدیم جشن خدای زحل