اگاهی، اطلاع، هشیاری، معرفت سایر معانی: اگاهی، اطلاع، هشیاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بافتآگاهی [مهندسی نقشهبرداری] فنّاوری توانمندساز سامانههای همهجاگاه
واژههای مصوب فرهنگستان
خودآگاهی، اگاهی از خود، خویشتن شناسی، وقوف
حسآگاهی [روانشناسی] توانایی درک دادۀ حسی یا محرک، مانند صدا یا تصویر، که ازطریق اندامهای حسی دریافت میشود
آستانۀ گفتارآگاهی [شنواییشناسی] ← آستانۀ کشف
معرفت، شناخت، ادراک سایر معانی: فرآیند یادگیری و فهم و داوری [ریاضیات] شناخت [روانپزشکی] شناخت - شناخت. شناخت به فرآیند کسب، سازماندهی، و استفاده از معلومات ذهنی اطلاق می شود. فرضیه های شناخ ...
تصوری بودن، خیالی بودن، تخیل
سامان، اگاهی، اطلاع، معرفت، علم، بصیرت، فضیلت، عرفان، دانش، دانایی، وقوف سایر معانی: دانستن، معلومات، شناخت، شناسایی، آگاهی، خبر، فهم، ادراک، اندریافت، دریافت، (قدیمی) هم خوابگی، جماع (carna ...
فراموشکاری، چشم پوشی
مراعات، رعایت سایر معانی: پیروی (از)، پاس، برگزاری، رسم (رسوم یا مراسم)، تشریفات، (قدیمی) احترام، بزرگداری، تکریم، (کلیسای کاتولیک) مقررات گروه مذهبی یا صومعه
دقت زیاد، نکته گیری
حدود، وسعت، میدان، چشم رس، میدان دید، حدود صلاحیت، مواد اساسی، قلمرو اجراء سایر معانی: گستره، حوزه، قلمرو، رسایی، موضوع مورد بحک [حقوق] قلمرو، حیطه شمول (قانون)، متن اصلی (قانون)، حیطه کنترل ...