ابستنی سایر معانی: ابستنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عطش سایر معانی: قوه اکتساب، حس مال اندوزی، طمع فطری
از، طمع، حرص، خست، زیادهجویی سایر معانی: آز، آزمندی، طمعکاری، عشق به دارایی
از، طمع، حرص سایر معانی: آز، آزمندی، فزون خواهی، حریص بودن، طمع ورزیدن
بی حوصلگی، بی صبری، بی تابی، بی طاقتی سایر معانی: ناشکیبی، ناشکیبایی، نابردباری، بی قراری، اشتیاق
بار اوری، حاصل خیزی، نیروی تولید، پرکاری، سودمندی
بارخیزی، پربارب، برومندی، پرزایی
هرزگی، خارش، خارشک، حکه سایر معانی: pruriency خارش
هرزگی، خارش، خارشک، حکه سایر معانی: prurience خارش
تعداد بارداریهای یک زن بدون توجه به نتیجۀ بارداری [علوم سلامت]
واژههای مصوب فرهنگستان