فجری، طلوعی، سر چون شفق، مربوطبه نورشمالی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الکتروجت شفقی [ژئوفیزیک] نوعی جریان الکتریکی قوی در مغناسپهر که در هنگام خُردتوفانهای قطبی در طول زونهای شفقی شارش مییابد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] فوران الکتریکی شفقی جریان هایی در حدود یک میلیون آمپر با مسیرهای دایره ای در اطراف میدان ژنومغناطیسی زمین که به صورت طبیعی در بالای آرام سپهر ( استراتوسفر) ایجاد می شوند. [ ...
[آب و خاک] گونه شفق قطبی
خُردتوفان شفقی [ژئوفیزیک] حرکتها و تشدیدهای سرشتی و پیدرپی شفق در هنگام نیمهشب که موجب حرکت سریع کمانهای شفقی به سمت قطب میشود و در بیضی شفقی برآمدگی ایجاد می&z ...
[آب و خاک] زیر طوفان شفق قطبی
درخشان، فروزان، زرنگ، تابان، روشن، با هوش، تابناک، افتابی، باکله سایر معانی: درخشنده، پر سو، (رنگ و صدا) زنده، نورانی، براق، نورتاب، پر جلا، رخشا، رخشنده، سرزنده، پر روح و نشاط، شاد و خرم، س ...
نور افشان سایر معانی: نور افشان
تابناک، روشن و شفاف سایر معانی: نورانی، درخشان
حرکتها و تشدیدهای سرشتی و پیدرپی شفق در هنگام نیمهشب که موجب حرکت سریع کمانهای شفقی به سمت قطب میشود و در بیضی شفقی برآمدگی ایجاد میکند [ژئوفیزیک] ...
منطقهای در عرض زمینمغناطیسی سی درجۀ هر قطب شفقی [ژئوفیزیک]