پرخاشگر، مهاجم، متجاوز، حمله کننده، غاصب سایر معانی: (اشخاص و کشورها) متجاوز، یورش بر، برتاختگر، آغاز کننده ی جنگ [حقوق] متجاوز، متعدی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخالف سایر معانی: قانون ـ فقه : معترض
پایدارگر، اسباب مقاوم در برابر برق سایر معانی: مقاوم [نساجی] مقاوم - پایدار - ثابت