علف ماست، رشدوک، گورکک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] کمک دولت
[حسابداری] کمک های بلاعوض مربوط به دارائیها
شیشه اج دار، شیشه دان دان
[آب و خاک] مانع چمنی
[نساجی] سفیدگری چمن
پارچه ی علفی، پارچه ای که از الیاف گیاهی (مثل کنف و بوته ی شاهدانه) ساخته شود، پارچه گونی
رنگ سبز چمنی [نساجی] رنگ سبز چمنی
دمای کمینۀ چمن [علوم جَوّ] دمای کمینۀ نشاندادهشده با دماسنج کمینهای که مخزن آن در فضای باز، بر روی چمن کوتاه قرار دارد|||متـ . کمینۀ چمن grass minimum ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] اپال علفی یک فیتولیت اوپال که از یک علف دریایی (grass) حاصل شده است.
واحد بُنساخت [مهندسی شیمی] واحدی کامل در صنایع شیمیایی شامل واحدهای اصلی فرایندی و واحدهای جانبی و پشتیبانی در یک مکان بکر
اساس، کف زمین، اجتماع محلی سایر معانی: (در جنبش ها) منبع اصلی، منشا قدرت مردمی، (آمریکا - عامیانه)، مردم عادی، (در اصل) مردم غیر شهری (که تصور می شد بیش از شهرنشینان مظهر آمال ملت هستند)، من ...