هجومپذیر، قابل حمله سایر معانی: هجوم پذیر، قابل حمله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یورش، حمله
قاتل سیاسی [علوم سیاسی و روابط بینالملل] فرد مزدور یا متعصبی که با هدف سیاسی شخص یا اشخاصی را به قتل میرساند|||متـ . قاتل
واژههای مصوب فرهنگستان
کشتن، سربه سر کردن، ترور کردن، بقتل رساندن سایر معانی: (معمولا در مورد قتل های سیاسی) کشتن، به قتل رساندن، هتک آبرو کردن، آبرو ریزی کردن، تهمت زدن
ترور، قتل سایر معانی: قتل، ترور
هواپیمای هجومی
آتش هجومی [علوم نظامی] نوعی آتش که سربازان حملهکننده در هنگام نزدیک شدن به دشمن اجرا میکنند
تفنگ جنگی (در مقابل شکاری)
حمله با سلاح مهلک
[زمین شناسی] آزمایشگاه عیار سنجی جایی که نمونه یا کانه برای محاسبه میزان کانی آنها تجزیه می شود
[زمین شناسی] عیارسنجی نمونه های حاصل ازحفاری وحفریا ت بایدازجنبه کمی درازمایشگاه تجزیه شوند،در اصطلاح معدنکاری به این کار عیارسنجی می گویند. [معدن] عیارسنجی (عمومی فرآوری)
[آب و خاک] ساختن گابیونها