دِنای نیمساخته [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] هر مولکول دِنای در حال ساخته شدن
واژههای مصوب فرهنگستان
رِنای نیمساخته [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] هر مولکول رِنای درحالساختهشدن
تجدید حیات کننده سایر معانی: طالع، باززا، تجدید حیات شونده، باززاینده، نوزاینده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیمه تمام، تازه بوجود امده، اغاز کردن، بنیاد نهادن سایر معانی: نو آغاز، در شرف تکوین، ابتدایی، آغازین، نوپا، ناقص، کاستی دار، ناتمام، تنظیم نشده، ناآراست، نابسامان، نامنظم، تکوین نیافته، (حق ...
خمیدگی، شیب، مستعد شدن، شیب دادن، متمایل کردن، خم کردن، کج کردن، سرازیر کردن، چسبیدن، تمایل داشتن سایر معانی: شیب دار شدن، سرازیر شدن، سربالا شدن، (سر یا گردن یا بدن را) خم کردن یا شدن، خمان ...
اولین قسمت، ابتدایی، اصلی، بدوی، اولین، اول، نخستین، اغازی، واقع در اغاز، اغاز کردن، در اغاز قرار دادن، پاراف کردن سایر معانی: آغازین، اولیه، مقدماتی، حرف اول اسم، حروف اول نام خود را نوشتن، ...
هر مولکول رِنای درحالساختهشدن [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
فرایند بالاسو [علوم جَوّ]