دِنای نیمساخته [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] هر مولکول دِنای در حال ساخته شدن
واژههای مصوب فرهنگستان
رِنای نیمساخته [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] هر مولکول رِنای درحالساختهشدن
تجدید حیات کننده سایر معانی: طالع، باززا، تجدید حیات شونده، باززاینده، نوزاینده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خمیدگی، شیب، مستعد شدن، شیب دادن، متمایل کردن، خم کردن، کج کردن، سرازیر کردن، چسبیدن، تمایل داشتن سایر معانی: شیب دار شدن، سرازیر شدن، سربالا شدن، (سر یا گردن یا بدن را) خم کردن یا شدن، خمان ...
هر مولکول رِنای درحالساختهشدن [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
فرایند بالاسو [علوم جَوّ]