(کشاورزی - کلوخ شکن و زمین صاف کن دارای چرخ های دیسک مانند) زمین صاف کن [عمران و معماری] شخم زدن دیسکی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] بردار مجازی
بچه خوک، زایمان بچه خوک، زایمان خوک، بی گوساله، بی بچه، زاییدن سایر معانی: (خوک)، بچه خوک هایی که در یک وهله زاییده می شوند، (اسکاتلند و شمال انگلیس) گاو نازا (در یک سال یا فصل بخصوص)، همه ب ...
زنبه خاک کشی دستی سایر معانی: ناوه ی چهاردسته (که دو نفر آن را بلند کرده و می برند)، فرقون دستی، زنبه، زنبر، زنبل، خاک کش دستى
خاک کش، کلوخ شکن، چنگک زمین صاف کن و ریشه جمع کن، ازردن، اشفته کردن، غارت کردن، جریحه دار کردن، زخم کردن، با چنگک زمین را صاف کردن سایر معانی: برزن هارو (در شهر لندن)، (زمین را) چنگک کشی کرد ...
[نساجی] چنگال همزن
شانه زن، زمین صاف کن
گنجشک ماده
جوهر، مغز، مخ، مغز استخوان، قسمت عمده سایر معانی: بخش درونی و اساسی هر چیز، لب کلام، دست چین، نخبه، رجوع شود به: vitality
(نوعی کدو که پوست آن بسیار سخت و صاف است) کدومسمایی، کدو تابستانی
بی مغز
[برق و الکترونیک] محور باند باریک جهت فازوری که جهت کلی رنگ شمایی اصلی را در سیگنال تلویزیونی رنگی مشخص می کند پهنای باند آن از 0 تا 0/5 مگاهرتز است .