[نفت] تاقدیس تکامل نیافته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوسیدگی متوقف [پزشکی - دندانپزشکی] نوعی پوسیدگی که پیشروی ندارد و غیرفعال شده است
واژههای مصوب فرهنگستان
زمان گذشته و اسم مفعول فعل: catch، گرفت، بچنگ اورد، گرفتارکرد، گیراورد، دریافت
متناوب، نوبتی، نوبهای، قطع کننده، تنفس دار، نوبت دار سایر معانی: ادواری، پستادار، پستامند، گاه ایستا، گاهوار [سینما] متناوب - حرکت متناوب [کامپیوتر] غیر دائمی، متناوب، دوره ای . [برق و الکتر ...