طرف، فضا، حوزه، ناحیه، منطقه، مساحت، سطح، پهنه سایر معانی: سرزمین، قطعه زمین، رویه، وسعت، عرصه، محوطه (بخشی از خانه یا محوطه یا میدان یا شهر و غیره که به کار ویژه ای تعلق دارد)، (زیست شناسی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] منحنی سطح در هیدرولیک، منحنی که نشان دهنده ارتباط بین سطح و سایر متغیرهاست، مانند آنچه بین سطح مقطع عرضی یک رودخانه و ارتفاع سطح آب وجود دارد و یا مانند آنچه بین ناحیه سطحی یک م ...
پدافند منطقهای [علوم نظامی] پدافندی برای حفظ منطقهای خاص که در آن نیروهای دشمن به محدودهای که امکان تحرک را از آنها میگیرد کشانده میشوند و سپس با هجوم از طرفین ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] عنصر مساحت، جزء سطح
[کامپیوتر] نمودار ناحیه ای .
[عمران و معماری] ترزیق سطحی [زمین شناسی] تزریق سطحی
[معدن] روش استخراج مسطحی (معادن روباز)
[عمران و معماری] گشتاور اینرسی سطح
[نفت] ناحیه ی رسوب گذاری
[زمین شناسی] منطقه توجیه توجیه بر مبناى خصوصیات منطقه آماده سازى ماموریت ها ،سازماندهى، تجهیزات آموزش وافراد و آرایش هاى نظامى براى بکارگیرى واستقرار در یک منطقه خاص جغرافیایى
قاعدۀ مساحت [حملونقل هوایی] قاعدهای ناظر بر توزیع موزون سطح مقطع در محور طولی هواپیماهای تراصوتی یا اَبَرصوتی برای به حداقل رساندن پَسار ...
نمونهگیری ناحیهای [ریاضی] روشی در نمونهگیری که در آن کل ناحیۀ مورد بررسی ابتدا به زیرناحیههای کوچکی تقسیم میشود و سپس نمونهای تصادفی از این زیرناحیه ...