معنی

طرف، فضا، حوزه، ناحیه، منطقه، مساحت، سطح، پهنه
سایر معانی: سرزمین، قطعه زمین، رویه، وسعت، عرصه، محوطه (بخشی از خانه یا محوطه یا میدان یا شهر و غیره که به کار ویژه ای تعلق دارد)، (زیست شناسی - کالبدشناسی) حوزه، قسمت، (پژوهش یا تحصیل) رشته، زمینه، (در اصل) زمین صاف، سطح صاف، حیاط، محوطه ی دور ساختمان، گستره
[شیمی] سطح، مساحت
[عمران و معماری] مساحت - محوطه - حوزه - محدوده رویکرد - منطقه - سطح - ناحیه - پهنه
[برق و الکترونیک] سطح، ناحیه
[فوتبال] منطقه
[زمین شناسی] گستره سطح یا فضا. اندازه یا مساحت ناحیهای که بر حسب واحدهای مربع بیان می شود. میانگین عرض ضربدر میانگین ارتفاع که به صورت فوت مربع بیان می شود(.(of an airway
[نساجی] مساحت - پهنه - ناحیه - منطقه
[ریاضیات] ناحیه، مساحت، اندازه ی سطح، وسعت، سطح، رویه
[آمار] مساحت , سطح
[آب و خاک] مساحت

دیکشنری

حوزه
اسم
area, region, zone, district, subregion, terrainناحیه
region, area, zoneمنطقه
area, spaceمساحت
level, surface, area, plane, face, externalسطح
area, sphere, domain, realm, scope, extentحوزه
area, arena, field, sheet, width, racketپهنه
space, room, air, area, place, regionفضا
side, hand, party, direction, opponent, areaطرف

ترجمه آنلاین

منطقه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.