گفتن، ذکر کردن، اتخاذ سند کردن سایر معانی: (مطالب کتبی یا شفاهی را) نقل قول کردن، رونگاشت کردن، استناد کردن به، بازگشت کردن یا دادن به، رجوع کردن به، (حقوق) احضار کردن (به دادگاه)، فراخوانی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لابه کردن، استدعاء کردن، درخواست کردن التماس کردن سایر معانی: تمنا کردن، استدعا کردن، یوبیدن، یوزیدن، بیش خواهش کردن، التماس کردن، (قدیمی) رفتار کردن (نسبت به کسی)، درخواست کردن از التماس کر ...