ستایش اغراق امیز سایر معانی: ارتقای انسان به مرتبه ی الهی، خداسازی، تبدیل به خدا کردن، ستایش زیاد از شخص یا چیز، تجلیل فراوان، پرستایی، رهایی از زندگی خاکی وعروجباسمانها
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلندی، تجلیل، تمجید سایر معانی: ستایش، تعالی بخشی، والاسازی، سرافرازی [روانپزشکی] شعف
قهرمان پرستی سایر معانی: قهرمان دوستی، قهرمان پرستی ستایش مردان برجسته جهان، گردپرستی، دلیرپرستی
معیار، مقیاس رفعت و خوبی، نمونه کامل سایر معانی: نمونه ی کامل، نمونه ی عالی، ابر سنجه، سرمشق، ابر مونه، الماس عالی (به وزن صد قیراط یا بیشتر)، مروارید غلتان، مروارید درشت و گرد، (شعر قدیم) م ...
جوهر، اصل، پنجمین و بالاترین عنصر وجود، عنصر پنجم یعنی 'اثیر' یا 'اتر' سایر معانی: بهترین نمونه (از هر چیز)، سرآمد، نوع اصیل، مظهر، (فلسفه ی باستان و قرون وسطی) عنصر پنجم، سر مجموع اسطقس، آخ ...