در هر صورت، بهر حال، بنوعی، بهرجهت سایر معانی: هر وسیله ی فرار از خطر (ولو اینکه ناخوشایند باشد)، به هر طریق، به طور سر هم بندی، شورتی وار، الکی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در هر صورت، بهر حال، بهر اندازه، بهر اندازه که سایر معانی: هر اقدامی مجاز است، هیچ محدودیتی وجود ندارد، به هر جهت، با این وجود، از هر راه، به هر طریق، به هر روش، درهرحال
بطریقی، هر جور، بیک نوعی، هر جور هست سایر معانی: هر طوری شده، به طریقی، یک جوری، به نحوی، به گونه ای، از طریقی، به دلیلی [ریاضیات] به گونه ای