مخالف سایر معانی: (عامیانه) مخالف، برضد، پاد، پیشوند: ضد، روبرو، مقابل [antilabor و antidote و antislavery]، علیه [شیمی] آنتی، ضد، پاد [نساجی] ضذ - پاد - مخالف - عکس [ریاضیات] ضد، پیشوند به ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] آنتی البرز(ایران)
[نساجی] عملیات تکمیلی مقاوم سازی منسوج دز برابر رشد باکتری ها
[ریاضیات] غیر جابجایی [ریاضیات] پاد جابجایی
[نساجی] ضد زنگ
علوم هوایى : مایع ضد بدسوزى
علوم هوایى : ضد بدسوزى
(اقتصاد) ضد بازار شکنی، ضد قیمت شکنی، ضد رقابت ناروا، ضد دامپینگ
[نساجی] ماده ضد نمدی کننده
[نساجی] ضد کف [نساجی] ضد کف - ماده ای که برای جلوگیری از ایجاد کف در حمام رنگرزی به کار می رود
[خودرو] ضد یخ. مایعی که از 50% گلیکول و 50% آب تشکیل شده.در هوای سرد آب داخل رادیاتور یخ زده و به سیستم خنک کننده آسیب برساند.با اضافه کردن ضد یخ به آب رادیاتور میتوان از یخ زدگی جلوگیری کرد ...
[خودرو] یاتاقان ضد اصطکاک