پیشین، قبلی، پیش، جلوی، درجلو، پیش سایر معانی: (واقع در جلو چیزی دیگر) جلوی، پیشی، جلو، قدام، قدامی، (قدیمی) در برابر، (در قسم خوردن) بهـ، جلو کشتی، به سوی جلوی کشتی، سینه ی کشتی، به سوی سین ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سابق، سابقا سایر معانی: پیشتر، قبلا [نساجی] قبلا