مزاحم، رنجش اور سایر معانی: یکساله، سالیانه، هر ساله، سالانه، (کتاب یا مجله) سالنامه، سالی یک بار، (گیاه شناسی) تک ساله، سالپای، یکسال زی، رنج آور، اذیت کننده، آزار دهنده، آزارگر، ناراحت کنن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزاحم، پر دردسر سایر معانی: (عامیانه) رجوع شود به: bother، پرزحمت، پرآزار، نگران کننده، اذیت آور
رنجاننده، برخورنده، بداینده
ژیان، وحشتناک، خوفناک سایر معانی: تکان دهنده، (عامیانه) ناخوشایند، زننده، آزار دهنده، زیاد، سهمگین، ترس آور، هراس انگیز، هولناک، وحشت زا
(عامیانه) دست از سر کسی برداشتن، (کسی را) به حال خود گذاشتن
ساینده، پنجره، شبکه، چارچوب اهنی، گوشت ریز، تیز و دلخراش سایر معانی: نرده ی آهنی (در پنجره و غیره)، در نرده ای، نرده ی دو طرف پلکان کشتی و راهرو و غیره، دیواره (از آهن مشبک)، ناراحت کننده، ن ...
ناجور، ناراحت سایر معانی: زحمت آور، اسباب زحمت، مصدع، ناراحت کننده، دردسرآور، بی موقع
رنج اور، ازار دهنده سایر معانی: برانگیزنده، خشم اور، برخورنده، رنجاننده، سوزش اور، محرک، مهیج
دیوانه کننده سایر معانی: دیوانه کننده
منفور، مضر، نفرت انگیز، زیان بخش، گزنداور سایر معانی: (در اصل) در معرض خطر یا صدمه، آسیب پذیر، زننده، نامطبوع، ناخوشایند، نفرت بار، منزجر کننده، بیزار کننده، سرزنش پذیر، قابل تنبیه، نکوهیدنی ...
بطور نفرت انگیز
یورش، تعرض، حمله، مهاجم، متجاوز، زشت، کریه، اهنانت اور، رنجاننده سایر معانی: وابسته به یا برای حمله، تهاجمی، تعرضی، تهاجم آمیز، آفندی، تازشی، زننده، نا مطبوع، ناخوشایند، بد، تنفر انگیز، بیزا ...