تشریحی، وابسته به کالبدشناسی سایر معانی: تشریحی (anatomic هم می گویند)، کالبد شناختی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرجوخه، بدنی، جسمی سایر معانی: (ارتش) سرجوخه (دون رتبه ترین درجه دار در ارتش های امریکا و انگلیس)، تنی، جسمانی، (نادر) شخصی، (کلیسا) روکش کتانی محراب که نان و شراب عشای ربانی را روی آن قرار ...
ساختمانی، وابسته به ساختمان، وابسته به بنا سایر معانی: ساختاری، ساختی، وابسته به بنایی [عمران و معماری] ساختمانی [برق و الکترونیک] ساختاری [ریاضیات] ساختاری [پلیمر] سازه ای، ساختی ...
ناهمگونتصویری ناشی از علت کالبدشناختی، مانند توزیع نابرابر عناصر شبکیه [پزشکی]
واژههای مصوب فرهنگستان