اقدام متقابل، عکس العمل سایر معانی: اقدام متقابل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمله متقابل، حمله متقابل کردن سایر معانی: پاتک زدن، دست به حمله ی متقابل (یا ضد حمله) زدن، حمله ی متقابل، ضد حمله، پاد تاخت [فوتبال] حمله متقابل
عمل متقابل سایر معانی: عمل متقابل