در میان، وسط سایر معانی: در وسط، در بحبوحه، در حین [زمین شناسی] اصطلاح شیمی آمید ،موادی که از مواد آمونیاک دار مشتق می شوند [ریاضیات] وسط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(شیمی) بازهای نیتروژن (به فرمول کلی nh)nh2:)rc - بلورین و حلال در الکل و اتر)
(شیمی) وابسته به آمید، دارای آمید، پیشوند: (شیمی) دارای آمید، دارای بنیان آمین (amid- هم می گویند)
رجوع شود به: methadone
ورزش : قسمت میانى قایق علوم نظامى : وسط ناو علوم دریایى : - midship 1
میانه شناور [علوم نظامی] در وسط شناور یا به سمت وسط
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی :CO(CH3)(NH2) - نام آن از اسید استیک و amide ها ،به خاطر محلول یا بخار آمونیاک گرفته شده است.
(جانورشناسی) عنکبوت، تنندو (رجوع شود به: spider)، الیاف آرامید (ساخته شده از پلاستیک سبک و بسیار محکم که در ساختن تایر ماشین و تن پوش ضد گلوله کاربرد دارد)
[ریاضیات] دو هرم با قاعده ی مشترک، هرم مضاعف
شیمى : دو هرمى [شیمی] دو هرمی [زمین شناسی] دوهرمی، بی پیرامید شکل بلوری به طوری که در آن یک صفحه، از یک قاعده به قاعده دیگر، بلور را به دو منشور تقسیم می کند. به منشور و هگزاگون دوهرمی هم مر ...
[ریاضیات] مخروط محیطی یک هرم
(داروسازی) سیکلو فسفامید (c7h15cl2n2o2p)