جلو، پیش، موازی با طول، همراه، طول، در امتداد خط سایر معانی: در امتداد، سرتاسر، در کنار، در راستای، درطول، به موازات، در خط، به جلو، رو به جلو، به پیش، با، در حال ادامه، در حال اجرا، اجرا، ( ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] سنجش پیش رونده نظام های سنجش از دوری که تصاویر دوبعدی از زمین را به وسیله سنجش مسیر عمود بر جهت حرکت ماهواره یا هواپیما ایجاد می کنند.این کار از طریق کاربرد یک آرایه خطی از گیرن ...
[نفت] در امتداد صفحه ی شیب
سامانههای باد شیبراستا [علوم جَوّ] بادهای گرماواداشتهای (thermally forced) که به سوی بالا یا پایین شیب دیوارههای کناری درّه میوزد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پویشگر طولی [مهندسی نقشهبرداری] ابزاری در سنجشازدور که در آن شمار فراوانی حسگر، نور بازتابیده از سطح را درجهت حرکت ماهواره ثبت میکنند و درنتیجه، تصویری با خطوط پویشی مجاور ...
پویش طولی [مهندسی نقشهبرداری] پویشی که در آن آرایهای خطی از آشکارسازها درجهت عمود بر پرواز قرار دارد و هر آشکارساز به موازات راستای پرواز در میدان دید لحظهای خود تصویربردار ...
سامانههای باد درّهراستا [علوم جَوّ] بادهای گرماواداشته (thermally forced) در راستای محور اصلی درّه که با پادجریانها در ترازهای بالا همراه میشوند ...
در تمام مدت، از ابتدا، سراسر
1- همه جا، هرجا 2- درهر مرحله (از رویدادها)، درامتدادهمه خط، در همه جا کامیاب
موافقت کردن، جلو رفتن سایر معانی: 1- پدیدار شدن، آمدن، وارد شدن 2- ادامه یافتن یا دادن، پیشرفت داشتن، موفقیت آمیز بودن، پیشرفت کردن
همراه من بیائید
[حقوق] تحویل در کنار کشتی (بهای کالا به علاوه هزینه حمل تا کنار کشتی)(... بندر بارگیری تعیین شده)