توضیحی، روشنگر، بیانگر، شرحی سایر معانی: بیانی، توجیهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شرحی، تفسیری، ترجمهای سایر معانی: رجوع شود به: interpretive، interpretive تفسیری
شرحی، تفسیری، ترجمهای سایر معانی: تعبیری، توضیحی، سفرنگی، گزاره ای
اساطیری، وابسته به اساطیر
رمزی، کنایهای، حاکی، دال بر، علامت دار، نشان دار، نمادین، نمادی سایر معانی: سمبولیک، اختصاری، کنایه ایsymbolic(al)رمزی، دال، نشان دهنده، رابطه نحوی [برق و الکترونیک] نمادی، نمادین [نساجی] سم ...