بار، گرفتاری، قید، مانع، گرو، اسباب زحمت، سربار سایر معانی: (هر چیز سنگین کننده یا مزاحم) بار، دردسر، مزاحم، وبال گردن، دست و پاگیر، رادع، مختل سازی، بازداری، دست و بال بندی، مزاحمت، مضیقه ( ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی