عدم، فقدان، نبودن، کسری، احتیاج، نداشتن، ناقص بودن، فاقد بودن، کم داشتن سایر معانی: کمبود، کمداشت، کمبود داشتن، کسرداشتن، ناداشت، نایابی، (با: in یا for یا of) نیاز داشتن، بی بهره بودن، پیشو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصابت، حمله، شروع، تاخت و تاز، وهله، هجوم سایر معانی: یورش، تک، آغاز [شیمی] آغازه [زمین شناسی] شروع، حمله، ورود رجوع شود به arrival.
حمله، یورش سایر معانی: حمله ی بی امان، یورش سخت یا پی در پی، تاخت و تاز، ترکتازی
جلو گیری، خود داری، نگهداری سایر معانی: خویشتنداری، کف نفس، هر وسیله ی بازداری: مانع، بند، قید، محدودیت، کرانبند، مهار، بازدار، لگام، افسار، محدودیت آزادی، بازداشت، بازداری، ممانعت، منع، مرز ...
کمی، تنگی
کمی، کمیاب
ناراحتی، پریشان حالی
unsubstantial بی اساسی، بی اهمیتی، واهی
ویروس، عامل نقل وانتقال امراض سایر معانی: (زیست شناسی) ویروس، ویش، (در اصل) زهر (به ویژه زهر مار)، مایه ی تباهی و فساد، عامل نقل وانتقال امرا [علوم دامی] ویروس ؛ ذرات عفونت زای کوچکی هستند ...