تبلیغ [بازاریابی] هر نوع پیام آگاهیرسان یا ترغیبی یا متقاعدکننده که فرد یا شرکت یا سازمان در رسانههای گوناگون منتشر میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
آگهی پسنما [رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی آگهی که در پشت صفحۀ وِب قرار میگیرد و به محض خروج کاربر از صفحه، پیش روی کاربر، ظاهر میشود ...
بشارت، خبر خوش، اعلام، مژده، ایتوک، نوید، بشارت دادن، مژده دادن، ایتوک دادن، نوید دادن، اگهی دادن، خبردادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخته اعلانات و آگهی ها سایر معانی: انتقال نامه، سند انتقال مالکیت، قبض فروش، سند فروش، (استرالیا) ایستاب، مانداب، تابلو بزرگ اعلانات که کنار بزرگراه ها و گذرگاه های عمومی می زنند، بیل بورد، ...
دارای نوک، ثبت شده در صورتحساب یا لیست سایر معانی: منقاردار
تقریظ یا اعلان مبالغه امیز سایر معانی: (بیشتر در مورد کتاب های تازه چاپ) اعلان یا آگهی تعریف آمیز، شرح غلوآمیز کتاب یا نویسنده (که بر پوشش کاغذی کتاب چاپ می شود)، تقریظ یا توصیه نامه مختصری ...
کوپن سایر معانی: (سهام و اوراق قرضه) قطعه، بریده، برگه (که مالک آن را بریده و برای دریافت سود یا بهره ارائه می دهد)
اعلامیه، اظهار، اعلان، اعلام، اظهارنامه، بیان، عرضه داشت سایر معانی: بیانیه، اظهاریه، ابراز، بازنمود، آشکاره، اظهارنامه (گمرکی یا مالیاتی)، مطلب اعلام شده، (بازی ورق) دست خود را اعلام کردن، ...
منتشر کردن، تخم کاشتن سایر معانی: اشاعه دادن، (تخم) پاشیدن، پراکندن، افشاندن، پراشیدن
نمایش، نمایشگاه، ارائه، حقوق تقاعد سایر معانی: به نمایش گذاری، عرضه (داری)، به ظهور رسانی، (اشیا به نمایش گذاشته شده) نموده، نمایه، هنرنمایه، کار (هنری یا صنعتی)، (آثار هنری یا صنعتی یا عملی ...
دارای چهره ی بخصوص، ـ صورت، چهره
مرکز تجارت، محل داد وستد، بازار، فروختن، به بازار عرضه کردن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن سایر معانی: محل خرید و فروش، سرزمین از نظر بازرگانی، خرید و فروش، دادوستد، مظنه ی ...