صفت، وصفی، وابسته، تابع سایر معانی: (دستور زبان)، صفت (که اسم را وصف می کند مثل ((خوب)) در عبارت a good man)، فروزه، وابسته به صفت، عمل کننده مثل صفت، فرعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی