[برق و الکترونیک] آدمیتانس نقطه تحریک نسبت مختلط جریان متناوب به ولتاژمتناوب اعمال شده در لامپ الکترونی، شبکه، یا سایر مبدلها .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] ایمیتانس [امپدانس و ادمیتانس] اصطلاحی که امپدانس و ادمیتانس را با هم مشخص می کند و در مورد خطوط انتقال ،شبکه ها، و انواع خاصی از وسایل اندازه گیری به کار می رود.
رهدهی خط [مهندسی برق] رهدهی بین دو پایانۀ یک خط انتقال
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] ادمیتانس بار
رهدهی شبکه [مهندسی برق] رهدهی بین پایانههای یک شبکه تحت شرایط معین
[برق و الکترونیک] ادمیتانس انتقالی معیار مشخصی از ادمیتانس متقابل تحت شرایط تنظیم شده ی معلوم.
دخول، گنجایش، شمول، در برداری سایر معانی: درخود داری، پیراگیری، احاطه، (سنگ شناسی - مواد خارجی پیراگیر شده در سنگ) ناسرگی، درونگیره [زمین شناسی] ادخال قطعه ای از یک سنگ در داخل سنگی دیگر. از ...
ابداع، احدای، فاتحه، دیباچه، مقدمه، معرفی، معارفه، معرفی رسمی، اشناسازی، معمول سازی سایر معانی: دیبا، شناسانگری، شناسانی، (کتاب و غیره) دیباچه، پیشگفتار، پیش درامد، درامد، سرآغاز، آغاز، (مقد ...
پیش گفتار، کلمات مقدماتی سایر معانی: اظهار(ات) مقدماتی، سخن آغازین، مقدمه، مقدماتی
نسبت جریان تولیدشده بهوسیلۀ یک جفت پایانه به ولتاژی که به آن پایانه وارد شده و در جفت پایانۀ دیگر اتصالکوتاه شده است [مهندسی برق]
وارونۀ رهبندی بهنجارشده [مهندسی برق]
رهدهی ورودی یک خط انتقال [مهندسی برق]