فریار [علوم نظامی] افسری که فرماندهان عالیرتبه را در امور مختلف، برای پیشبرد وظایف آنان یاری میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
کمک، یار، یاور، اجودان، معین، مساعد سایر معانی: وردست، معاون، (ارتش) آجودان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارگزینی [علوم نظامی] بخشی از ستاد نیروهای مسلح که مجری طرحهای مربوط به مدیریت نیروهای انسانی است|||* مصوب فرهنگستان اول
اجودانی، معینی، معاونت، یاری، مساعدت
کمک، دستیار، یاور، معین، بردست، معاون، نایب، ترقی دهنده، رهبریار، حاضر سایر معانی: معاون، دستیار، یاور، کمک، نایب [فوتبال] معاون [بهداشت] آسیستان [نساجی] ماده کمکی - ماده تعاونی ...
وکیل، نایب، ستوان، ناوبان، رسدبان سایر معانی: دستیار، یاور، مباشر، معاون، نایب (کسی که در غیاب کسی دیگر وظایف او را انجام می دهد)، (ارتش) ستوان
اسایش دهنده، رهائی دهنده، گره گشا
افسری که فرماندهان عالیرتبه را در امور مختلف، برای پیشبرد وظایف آنان یاری میکند [علوم نظامی]