مجاورت، نزدیکی، قرب جوار سایر معانی: همسایگی، در حوالی بودن، هم کناری [ریاضیات] همجواری، مجاورت، همسایگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] ساختار مجاورتی
[ریاضیات] جدول مجاورت
نزدیکی، دقت، خشک دستی، خست [نساجی] ترکم
مجاورت، نزدیکی، نزدیک بودن، قرابت سایر معانی: جوار [عمران و معماری] مجاورت - نزدیکی [برق و الکترونیک] تقرب، مجاورت [صنعت] نزدیکی، تقریب [ریاضیات] نزدیکی، مجاورت، همسایگی ...
برای یک گراف، ماتریسی مربعی که سطرها و ستونهای آن متناظر با رأسهای گرافاند و درایۀ (i, j)اُم آن برابر 1 است هرگاه یالی بین رأس i اُم و j اُم موجود باشد و در غیر این صورت صف ...
واژههای مصوب فرهنگستان