دمل، خال، کورک، لکه، جوش چرک دار، رنگ محو سایر معانی: لک پوست بدن، پیسه، پیسی، هر لک یا لکه ی بزرگ، (پوست را) لک کردن، لکه کردن، دارای رنگ غیرواضح [نساجی] چاپ تمام سطح پارچه ( در مقابل چاپ خ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کورک، جوش، عرق گز سایر معانی: (پوست) جوش، جوش دراوردن
(خودمانی) جوش (به ویژه جوش صورت)