چیزجاذب کننده، کشنده [خودرو] موج گیر - ضربه گیر [شیمی] جذب کن، چیز جذب کننده، کشنده [برق و الکترونیک] جاذب ماده یا وسیله ای که انرژی تابیده را جذب میکند و از بین میبرد . میتوان از آن برای ح ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاذب، درکش، دراشام، جذاب، جالب، دلربا سایر معانی: چشمگیر [ریاضیات] جاذب [آمار] جاذب
[ریاضیات] مرز جاذب
[شیمی] عنصر جذب
[عمران و معماری] چاه آبکش [زمین شناسی] چاه آبکش، چاه جذبی [آب و خاک] چاه جذبی
[برق و الکترونیک] جذب کنندگی نسبت انرژی تابشی جذب شده در جسم مادی به انرژی تابانده شده به آن
جذب جوّی [مهندسی نقشهبرداری] فرایندی که در طی آن ذرات موجود در جوّ انرژی تابشی جذب میکنند
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] مصرف انرژی به هنگام کار تلمبه ذخیره ساز-انرژی جذب شده هنگام کار تلمبه انرژی مصرفی موتور تلمبه به هنگام بالا بردن و ریختن آب به درون مخزن یا دریاچه بالایی به منظو ر تولید برق می ...
[عمران و معماری] ضربه گیر هیدرولیکی
[حسابداری] روشهای جذب سربار
[پلیمر] جذب رطوبت، گرفتن بخار آب از هوا بوسیله مواد
مواد جاذب رادار [علوم نظامی] موادی در رنگ بدنۀ هواپیما که نشانکها/ سیگنالهای راداری دشمن را جذب میکند|||متـ . جاذب رادار ...