جذب کردن، جذب شدن، فرا گرفتن، در اشامیدن، کاملا فرو بردن، تحلیل کردن، مجذوب شدن در، در کشیدن سایر معانی: درآشامیدن، درمکیدن، به خود کشیدن، (توجه کسی را) جلب کردن، مجذوب کردن، (نور و صدا را) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابلیت جذب شدن، مجذوبیت [شیمی] قابلیت جذب شدن ،مجذوبیت [پلیمر] قابلیت جذب شدن ،مجذوبیت
جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام [پلیمر] جاذب
[نفت] گاز جذب شده
جاذب، تولیدکننده عمل حذب
جذبایی [شیمی] 1. جذب شدن تابش در محیطی که تابش از آن میگذرد|||2. کمیتی که میزان نور یا تابش جذبشده در محیطی خاص را معلوم میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[شیمی] ضریب جذب [پلیمر] ضریب جذب
[شیمی] جذب پذیری کاغذ
جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام سایر معانی: کشنده، درآشام، فروخور، درآشامنده، هر چیزی که (نور یا رطوبت و غیره را) جذب می کند، نم گیر، نورگیر، صدا خفه کن [خودرو] جاذب [شیمی] عامل جذب [مهن ...
[خودرو] یاتاقان برنزی
[شیمی] روغن جاذب [پلیمر] روغن جاذب
جذبنده [فیزیک] هر ماده با مقطع جذبِ نوترون زیاد که بتوان از آن در تنظیم آهنگ واکنش هستهای استفاده کرد