امرزش پذیری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فنا پذیری، فساد پذیری
رقت انگیزی
سودمندی سایر معانی: مفیدیت، پر فایدگی
آزمون معقولیت [رایانه و فنّاوری اطلاعات] آزمونی که برای تأیید درستی یا نادرستی کلی پیام یا دادهها به کار رود
واژههای مصوب فرهنگستان
شایستگی، کفایت، بسندگی، تکافو سایر معانی: بسی، مناسبت [حسابداری] کفایت
خوش ایند، خوش رویی، دلجویی، مهربانی، خوشخویی، مدارا سایر معانی: دلجویی، مهربانی، خوشرویی، مدارا
توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهد نامه سایر معانی: قبولی، همداستانی، سازگاری، سازواری، همدلی، موافقتنامه، تفاهم نامه ...
مناسبت، بجابودن
حسن، خوش رویی، خوشگلی، خوبرو، زیبایی، جمال، زنان زیبا، خوبی، خوبرویی سایر معانی: قشنگی، دلکشی، زن خوشگل، ماه رو، لعبت، مهوش، روی خوش، صورت زیبا، جنبه ی خوب، صفت خوب و برجسته، مزیت، آرایشی، ز ...
مهربانی، نرمی
امر مسلم، اطمینان، یقین، عین الیقین سایر معانی: تحقق، قطعیت، چیز مسلم و محقق [ریاضیات] معین بودن، تعیین، قطعی، یقین، اطمینان، قطعیت آوری [آمار] حتمیت